320

320

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۳/۰۸
    ۴۸
  • ۹۴/۱۱/۱۶
    ۴۶
  • ۹۴/۱۱/۱۱
    ۴۵
  • ۹۴/۱۱/۱۰
    ۴۴
  • ۹۴/۱۰/۳۰
    ۴۳
  • ۹۴/۱۰/۳۰
    ۴۲
  • ۹۴/۱۰/۲۳
    ۴۱
  • ۹۴/۱۰/۲۱
    ۴۰
  • ۹۴/۱۰/۱۹
    ۳۹
  • ۹۴/۱۰/۱۵
    ۳۸

۳۵

سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ب.ظ

دختری اینجا هست که من بهش میگویم "صوفی". چون وقتی پانزده ساله بود دنیای صوفی را بعنوان اولین کتاب فلسفی اش تمام کرد. این صوفی دختری ترک است. شبیه عده بخصوصی از ترک ها صورتی گرد، پوستی سبزه و ابروهای مشکی پر پشتی دارد. یک جور خاصی حرف میزند که بقیه خوششان نمی آید. چون آدم ها اینجوری اند که همیشه نسبت به چیزهای ناآشنا جبهه میگیرند. خیلی ساده بگویم آدمها دوست دارند مثل خودشان باشی. اینطوری راحت تر اند. و چیز دیگری که هست این است که همیشه یک نفر هست که با آدم احساس همانندی کند. و این احساس همانندی چیزی است که فکر میکنم صوفی را متوجه من کرده است. من از این بابت خوشحالم. انبوهی از دخترها را میبینم که بطور تصادفی از اینجا و آنجای دنیا دور هم جمع شده اند و فقط بر حسب عادت یا هر چیز دیگری با هم روابط دوستانه برقرار میکنند یا چیزهای دیگر. و حالا صوفی جان از میان همه شان سه شنبه هفته پیش دستم را توی حیاط دانشکده گرفت و گفت که خیلی دوستم دارد. منظور خاصی نداشت. فقط گفت که خیلی دوستم دارد. ولی راستش را بگویم از این جمله اش یک جوری شدم. چون اصلا نشده بود یک دختری این حرف را بهم بزند. یعنی اینطور بی مقدمه و در ابری غلیظ از احساسات رمانتیک! بعد بهش گفتم وای خدا. خوب دیگر چه میگفتم؟ وای خدا یه بامبول دیگه. وای خدا این دیگه چه کوفتیه. از این وای خداها. دستش را هم ول نکردم. بهرحال دستم را گرفته بود و نمیشد کاری اش کرد. موقعیت سختی است اگر درک کنید. آدم همیشه تلاش میکند کسانی که دوستش دارند را پشیمان نکند.



بعد از تحریر: صوفی میگوید چرا مثل کافکا نمینویسم. و اینکه انتظار داشته من کافکانویس باشم! آقا من تاحالا یه کتابم از کافکا نخوندم. ولمون کن بابا.

بعد از تحریر ۲: اینم صوفی بهم داد.

http://s3.picofile.com/file/8228178850/document592626463744720970_1377904093181856749.mp3.html

  • ۹۴/۰۹/۲۴
  • شیما

نظرات  (۷)

تو روحت که این آهنگ سلن دیون رو از یه هفته پیش ۱۷۶۲ بار گوش کردم. مغزم سوراخ شد
دست صوفی درد نکنه آهنگش خوب بود.
تو هم به صوفی آهنگ بده بذاره وبلاگش که دوستاش خوششون بیاد. again آرکایو رو بده
پاسخ:

میدم بش.. دست درد نکنه

منم میگم کافکا کدوم خریه! فقط جالبه یکی بهت بگه انتظار داشتم کافکانویس باشی! جالب تر میشه وقتی که تو ادای کافکابازا و این مسخره بازیا رو درنمیاری!
شیما بالاخره دانلودش کردم!

یه چیز دیگه... این که خواسته مثل کافکا بنویسی یه چیزه، ولی اینکه انتظار داشته کافکانویس باشین یه چیز دیگه س.. یه چیز خیلی متفاوت! اگه من جای شما بودم کلی کیف میکردم ازین حرف!
پاسخ:
خودتو ازین قید و بندا بکش بیرون. شنیدی؟ بکش بیرون ازین قید و بندا. کافکا دیگه کدوم خریه.
لینک دانلودش مشکل داره.. لینک دانلودش برمیگرده توی صفحه ی اول..
پاسخ:
عه؟ پس ۷ نفر چجوری دانلود کردن؟
صوفی جان... معلومه خیلی دوسش دارین!
آره.. اینا تک ن.. اینایی که هرچقد غریب بشن، هرچقد بخاطر " مثه بقیه نبودن " ضربه بخورن، بازم خودشونن. همونی هستن که دلشون میخواد باشن. اقلا ادای کسیو که دلشون میخواد باشن درمیارن تا اینکه یه روز خود خودش بشن. اینجور آدما فک کنم خیلی تنهان. منتها چیز مهم تر اینه که فک کنم خیلی خیلی توی انتخاب دوست وسواسی باشن. ینی تو متوجه نیستی که از هزارتا فیلتر رد شدی که صوفی جان اینطوری دوستتون داره.
+ اونجا چقد آدمای عجیب غریب دارین!
++ این که چرا موقعیت سختی ه رو قشنگ میفهمم ینی چی. شما تا الان خودت بودی و صوفی از خود خودتون خوشش اومده، واسه همین باید خود خودتون بمونین. عوض نشین. گفتنش راحته فقط. ولی اگه زیاد بهش فک کنی اونوقت نمیتونی خودت باشی. مثه کسی که وقتی حواسش به قدم برداشتنش باشه نمیتونه عادی راه بره. راه رفتنش عوض میشه.
+++ سبک آمریکایی خودتون بهتره.. 
پاسخ:

همه اینا رو ردیف کردی که بگی من خیلی فلانم؟ آره آقا من خیلی فلانم. تو هم اینو فهمیدی.

این خودتون خودتون چیه راه انداختی؟

این سبک آمریکایی رم برین بهش بابا.

تو اما استاد پشیمون کردن توجهی هستی که بقیه نثارت کردن!
پاسخ:

معلومه پشیمونیا!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی