۵
اولین روز دانشگاه را سپری کردم. محیط دانشگاه برایم تازه اما قابل تصور بود. دخترهایی که بجای مقنعه شال سر میکردند و شلوارهای گل گلی میپوشیدند و با پارتنرهای پسرشان روی نیمکت های حیاط دانشکده ریز ریز میخندیدند. اولین کلاسم ساعت هشت و نیم ریاضی عمومی ۱ بود که با جمعیتی ۵۳ نفری برگزار شد. استادمان مرد جوان و ساده ای بود که خط خیلی مبتدی ای هم داشت و نظر من را بخواهید میگویم خط خوب داشتن از مستلزمات یک استاد دانشگاه است. نمیدانم چرا مردم به اینجور چیزها اهمیت نمیدهند. بعدش من اولین اظهار فضلم را در دوران تحصیلات دانشگاهی ام ارائه کردم و گفتم که هیچ لزومی ندارد آدم از دلتا ایکس دو فاکتور بگیرد و بعد دوباره دلتا ایکس های مانده را با هم بزند. آدم باید از همان اول از دلتا ایکس خالی فاکتور بگیرد برود پی کارش. و آقای صالحیان هم قبول کرد ولی راه حل را عوض نکرد. بعد از آن هم زبان داشتیم با دختر بسیار بسیار جوانی که بنظرم بیست و هفت هشت سال بیشتر ندارد. درباره کلاس زبان بگویم که احتمالا بدترین کلاس من است چون من از زبان هیچی حالی ام نمیشود ولی بقیه زیادی حالیشان میشود و حتی سرش با هم دعوا هم میکنند. اگر کتاب مناسبی در این زمینه سراغ دارید بهم معرفی کنید. به خانم آرتین مهر که گفتم جواب سر بالا داد. روی هم رفته اگر بخواهم به روز اول دانشگاهم نمره بدهم، نمره B منفی میدهم. راستی امروز یک خانم درشت هیکل کرمانشاهی را دیدم که دانشجوی دکترای فیزیک هسته ای بود. شوهرش را گذاشته بود و آمده بود تهران درس بخواند.
- ۹۴/۰۷/۰۴
ترم های فرد چون وسط زمستون تموم می شه خیلی می چسبه. ترم زوج مزخرفه. آخراش می خوره به عید و گرما... ترم فرد خوبی داشته باشی