320

320

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۳/۰۸
    ۴۸
  • ۹۴/۱۱/۱۶
    ۴۶
  • ۹۴/۱۱/۱۱
    ۴۵
  • ۹۴/۱۱/۱۰
    ۴۴
  • ۹۴/۱۰/۳۰
    ۴۳
  • ۹۴/۱۰/۳۰
    ۴۲
  • ۹۴/۱۰/۲۳
    ۴۱
  • ۹۴/۱۰/۲۱
    ۴۰
  • ۹۴/۱۰/۱۹
    ۳۹
  • ۹۴/۱۰/۱۵
    ۳۸

۲۶

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۴۶ ب.ظ

سوم دبیرستان وقتی مرحله اول المپیاد ریاضی را قبول شدم، فکر کردم چه بد. قبول شده بودم، ها، ولی چه فایده. من به جز ریاضی دبیرستان هیچ چیز نمیدانستم. و قبول نشدنم در مرحله دوم کاملا بدیهی بود. این شد که سر جلسه مرحله دوم برای عکس خودم در گوشه پاسخنامه ریش و سبیل کشیدم و تمام وقتم را صرف همینکار کردم و بعد هم برگه های سفید پاسخنامه را تحویل دادم و آمدم بیرون. روحیه ام بدجوری بهم ریخته بود. فکر کرده بودم اگر یک نفر پیدا میشد و یکجوری من را به المپیاد وصل میکرد الآن مجبور نبودم برای خودم ریش و سبیل بکشم و الی آخر. حالا دانشجوی ترم یکم و حدود دو سال از آن وقت ها میگذرد. خیلی ها درباره اینکه چطور دانشگاه را شروع کنم با من حرف زدند. خیلی ها. منظورم این است که حالا "دقیقا میدانم" چکار باید بکنم. ولی "من" چکار کردم؟ همه روز را خوابیدم. کلاس هایم را یکی درمیان رفتم. تمرین ها را هیچ کدام را حل نکردم یا تحویل ندادم. نمیخواهم بگویم عجب وضعیت اسفناکی. یا اینکه چطور خودم را از این وضعیت بکشم بیرون. فقط میخواهم بگویم دیدید دوستان؟ دو سه سال پیش اگر کسی هم پیدا میشد و همین رجزها را توی گوشم میخواند من باز هم برای عکس خودم در گوشه بالای پاسخنامه ریش و سبیل میکشیدم. چون من بهرحال همینم. همیشه همینطور تنبل و تن پرور بوده ام و هیچوقت هم دنبال سختی نرفته ام. و هرگز هم توی زندگی ام برای بدست آوردن چیزی تلاش نکرده ام. یعنی میخواهم بگویم اینها را از کله تان بیندازید بیرون که اگر یک روز زمان به عقب برگردد چه و چه. اگر هم یک روز زمان به عقب برگردد هیچ چه. این را مطمئن باشید. آن چیزی که میتواند شرایط را تغییر دهد زمان که نیست بدبخت. ولش کن. تو نمیفهمی من چی میگم.

  • ۹۴/۰۸/۱۹
  • شیما

نظرات  (۲)

من که هیچ کوفتی نیستم، میفهمم!
پاسخ:
هنوز وقت داری بابا تازه اول کاره!
میدونم شما چی میگین. چیزای کوچیکی هستن که اگه اتفاق بیفتن یه مقدار بهتون استرس میدن و تمام. مثلا یه روز فقط بخوابین. یا یه روز تمرینای فلان درسو تحویل ندین. خب امروز همه ی اینا با هم واسه شما امروز اتفاق افتاده. ولی نیگا کنین ببینین که فاجعه ای واقعا رخ نداده. واقعا خیلی ساده تر از فاجعه س. از هر درس یه کلاسو از دست دادین یا هرچیز دیگه. همون چیزای خیلی کوچیکن. چیز گنده ای واقعا از داخلشون درنمیاد. یه چیز دیگه هم میگم بهتون. اون موجودی که همه ی کلاسا رو از اول تا آخر ترم مرتب میره، نه کم میخوابه نه زیاد، همه ی تمرینا رو تحویل میده، همه ی کوییزا رو میده، اون رباته. شما آدمین. حق دارین بعضی وقتا خوشی کنین یا یه روز فقط بگیرین بخوابین. همینکه اینقد نگران شدین ینی جای نگرانی نیس.  
پاسخ:
استاد بیخیال شو
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی