۱۴
آدم بعضی وقت ها توی بد مخمصه ای می افتد. حتی از لکچرینگ در کلاس زبان هم بدتر. شما وقتی می افتید توی یک مخمصه چکار میکنید که یک جوری خودتان را خلاص کنید؟ من هنوز هیچ راهی به ذهنم نرسیده. تنها کاری که کرده ام این است که بقول معروف صورت مسئله را بطور کل پاک کرده ام و اصلا به روی خودم نیاوردم که من الآن توی یک وضعیت فوق اضطراری هستم که باید هر جور شده آن را رد کنم. میدانید که پای آینده چند ساله ام - شاید چهار پنج سال - وسط است. این در واقع یک دو راهی است ولی من سابقا به ب هم گفته ام که تمایلم به انتخاب سوم است. اما خوب به هر دلیلی که هست - نداشتن شجاعت یا اینکه دامنم به یک میخی گیر کرده یا دو تا میخ - تا الآن که نتوانستم بروم سمتش. البته فکر درس و زندگانی ام را هم کرده بودم. گفته بودم این یک گذر سخت است. یهو دیدی زد و از دم همه را شخم زد و رفت. بقول ب اَی تف.
- ۹۴/۰۷/۱۸